محل تبلیغات شما
نه خودم زندگی می‌کردم و نه اجازه می‌دادم مسافرم و فرزندانم زندگی کنند و آرامش داشته باشند. زندگی‌ام آشفته بود، افکارم به قدری مسموم شده بود که شک و بدبینی همه وجودم گرفته بود و دیگر نه عقلم کار می‌کرد و نه توانی برای مقابله کردن داشتم. اعتیاد، دعوا، توهمات، بدبینی، رنجش، به هم ریختگی و حال بد و . همه و همه مرا احاطه کرده بودند.


چهارشنبه ها با سفیر عشق

D.sap سبب شفا و سلامتی

برداشت از لژیون چهاردهم ( سیدی مجاز) به قلم همسفر فروغ کرمی

زندگی ,ریختگی ,حال ,مرا ,هم ,بدبینی، ,و همه ,و نه ,بدبینی، رنجش، ,توهمات، بدبینی، ,دعوا، توهمات،

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ویکیپدیا riciroso snappartcepta maihalfllemwat ludveysaca News about all kinds cheap sports jerseys galmisipo دل نوشته های من criberdicpi فیلم سوپر20016 آمریکایی