راهنمای عزیزم من از شما چگونه فکر کردن را آموختم، چگونه به زندگی نگاه کردن را آموختم. آموختم محبت باید خالص باشد و باید مثل باران بود، بارانی که بدون منت بر سر غنی و فقیر، ظالم و مظلوم یکسان میبارد.
همیشه یاد دادید که به مسائل با دید مثبت نگاه کنم و همیشه در مسیر پرپیچوخم تاریکیهای درونم نقشه راه را نشانم دادید. گاهی برایم مادری کردید، گاهی راهنما و استادم بودید و گاهی همانند خواهری مهربان و دلسوز که خیلی راحت بتوانم رازهای درونم را در صندوق دل شما به امانت بگذارم و حرفهایی که نمیتوانستم به کسی بگویم را با خیال آسوده با شما در میان بگذارم. چقدر شانههایتان از غمهای ما سنگینی کرده؛ اما این عشق و محبت و ایمان شما توانسته این بارها را تحمل نماید
درباره این سایت