به خاطر شرایط کاری مسافرم، دور از خانواده و فامیل زندگی میکردیم. هرچند ماه یکبار میتوانستیم به دیدن آنها برویم، آنهم با حال بدی که داشتیم. میخواستیم در مدت کوتاهی که هست همه کار انجام دهیم. اگر تعطیلاتی بود و سفری که میرفتیم؛ البته بدون برنامهریزی، در آن مدتِ کوتاه، به دیدن اقوام دور و نزدیک میرفتیم، جاهای دیدنی و . و وقتی برمیگشتیم، به جای اینکه احساس سرخوشی و سرحالی داشته باشیم بدتر آشفته و بهمریخته بودیم و اصلاً از سفر و تعطیلاتی که رفته بودیم احساس رضایت نداشتیم.
درباره این سایت